زبان پریشی
بدتر از پرسخنی ما زبانپریشی ما است. زبانپریشی به این معنا است که انسان حرف خود را خودش هم متوجه نمیشود یعنی اگر تحلیل روانشناختی در سخنان ما انجام شود اصلا برخی جملات معنا ندارد. سخنان همه مانند شهرکهای سینمایی است که در زمان فیلم پر از دژ و قلعه است اما وقتی فشار میدهیم فرو میریزد. به تعبیر دیگر حرفهای ما پشتوانه ندارد و همه ما از صدر تا ذیل یاوه میگوییم. و به همین دلیل هم به لحاظ ذهنی تا این حد پریشانیم. کسانی که سرگردانی ذهنی دارند اول باید زبان خود را پالایش کنند. یعنی باید حرف را فهمیده بزنند و از طرف مقابل هم حرف فهمیده بخواهند. نوام چامسکی برای اینکه ثابت کند که هر جملهای که قواعد نحوی و صرفی آن رعایت شده صرفا بامعنا نیست جملاتی میگفت بطور مثال میگفت: وقتی میگویند »پسر برادر مثلث ما عاشق بیضی شما شده است«. قواعد صرفی و نحوی آن رعایت شده اما بامعنا نیست.